مصاحبه با هلیا ستاره رتبه 832 کنکور تجربی

• لطفاً خودتان را معرفي کنيد و بفرماييد در کدام رشته چه رتبه‏ اي کسب کرده ‏ايد‏‏؟

به نام خدا؛ هليا ستاره هستم رتبه کل سهميه: 857 و رتبه زيرگروه 1: 832 و رشته‏ ي پزشکي قبول شدم.

• آيا خانواده شما فرهنگي بودند؟

بله، پدرم مدرس دانشگاه و متخصص ارتوپد هستند و مادرم خانه‏دار.

• چه شد که به مرکز ما آمديد؟

دنبال مرکز مشاوره ‏اي با برنامه ‏ريزي منسجم بودم که پس از پرس و جو به مرکز شما رسيدم.

• چقدر به آزمون‏هاي ‏‏پايش بها مي ‏داديد و توجه مي‏کرديد؟

آزمون‏هاي ‏‏پايش برايم مهم بودند چون مطمئن بودم که استاندارد هستند و از سؤالات کنکور سراسري انتخاب مي‏شوند، پس به خوبي مي‏توانستم عملکردم را محک بزنم. با سبک سؤالات کنکور آشنا مي‏شدم و تا حدودي مي‏توانستم مهارت آزمون دادن را کسب کنم. از طرفي اين آزمون‌ها محکي بودند که برنامه ‏ام ‏‏را تا حد خوبي اجرا کنم.

• وقتي رتبه‏ تان ‏‏خوب نمي‏‏‏شد عکس العمل شما چه بود؟ والدين چيزي نمي ‏‏‏گفتند؟ عکس العمل آن ها چه بود؟

وقتي رتبه ‏ام ‏‏خوب نمي‏‏‏شد مي‏دانستم که کم کاري کرده ‏ام ‏‏و زماني که به ياد کنکور و نتيجه مي ‏افتادم نااميد مي‏شدم که خداروشکر با برنامه ‏ريزي آقاي ديبازر سعي مي‏کردم دوباره استايل يک داوطلب کنکوري را به خود بگيرم و هميشه سعي مي‏کردم امتحان روي درس خواندنم در روزهاي بعد از آزمون تأثيري نداشته باشد که فقط اتلاف وقت و دامن زدن به استرس است.

والدين هم از سر دلسوزي کمي ناراحت و نگران مي‏شدند، اما هميشه مي‏گفتند که من مي‏توانم و يک آزمون نبايد مرا مغلوب کند و بايد تلاش کنم تا در آزمون‏هاي ‏‏بعدي جبران شود. (معدود دفعاتي هم که آزمونم را خيلي بد مي‏دادم نتايج را نمي‏‏ گفتم تا هم موجب نگراني خانواده نشود و هم اين‌که اين استرس چندين برابر به خودم برنگردد).

• از زماني که ترازتان را به خاطر داريد بگوييد که ترازهاي اوليه شما چند بود؟

تراز آزمون‏هاي اول حدود 5800 مي‏شدند… کم‏کم به 6800 رسيد… از طرفي هميشه در ذهنم اين بود که آزمون کنکور بهترين آزموني خواهد شد که شرکت مي‏کنم و همين هم شد.

• نحوه‌ي پيشرفت تراز شما چگونه بود؟ آيا به تدريج پيشرفت کرديد؟

بله پيشرفتم تدريجي بود اما بعد از اردوي نوروزي اين تفاوت خيلي بيشتر شده بود و پيشرفت چشمگيري داشتم.

• آيا اگر براي آزموني آماده نبوديد يا به برنامه نمي‏‏رسيديد به فکر غيبت نمي‏‏افتاديد؟ اگر آزموني را بد مي‏داديد چه مي‏کرديد؟

اصلاً غيبت نمي‏‏کردم. چون وقتي اولين بار مي‏خواهي غيبت کني مي‏گويي بار آخرم است اما همان يکبار کافي است که اين به يک عادت تبديل شود. اگر با دلايل موجه به آزمون و برنامه نرسيديد که از خراب کردن آن ناراحت نمي‏‏شويد و قطعاً برنامه‏اي براي جبران آن داريد و اگر هم بي دليل و از سر بهانه‌گيري نخوانده‏ايد ‏‏ شرکت در کلاس و آزمون يک تلنگر است که مجدداً با انرژي بيشتر تلاش کنيد و ديگر با دلايل غير منطقي و به خاطر فرار از استرس وقت خود را نسوزانيد و درس بخوانيد که هر روزي که مي‏گذرد ديگر بر نمي‏گردد و اين شرکت در کلاس و آزمون يک استرس مثبت و محرک را در فرد ايجاد مي‏کند.

• چند ساعت در روز درس مي‏خوانديد؟

با توجه به توضيحات کلاس، ساعت محور نبودم. در حدي مي‏خواندم که به برنامه‏ام ‏‏برسم که اين ساعات با توجه به برنامه مي‏توانست کم يا زياد باشد.

• يکي از مشکلات دانش آموزان اين است که اگر برنامه‏ي مدرسه جلو يا عقب باشد نمي‏‏توانند تلفيق کنند؛ شما مي‏توانستيد؟

من هم خيلي خوب  نمي‏‏توانستم اين کار را انجام دهم اما مطمئن بودم اگر درس مدرسه و کلاس را دارم مي‏خوانم و به آزمون نرسيدم اين کار را عالي انجام دادم و کامل خواندم البته هيچ وقت درس آزمون را در حد صفر نبودم و حداقل 50 – 40 درصد از مطالب را مي‏دانستم. اما کار درست اين است که هر دو را خوب بخوانيد حتي اگر به شما فشار بيايد.

• آيا تمايل داشتيد که مطالعه درس‏ها را هر چه سريع‏تر تا عيد تمام کنيد؟

خير. چون کيفيت درس خواندن خيلي برايم مهم بود و به برنامه‌ي آقاي ديبازر اطمينان کامل داشتم.(البته طبق برنامه‏ي آقاي ديبازر خودبه‌خود تا هفته‏ي دوم عيد کتاب‏ها تمام مي‌شد)

• چقدر خودتان را سخت‏کوش و چقدر باهوش مي‏دانيد؟

من بيشتر باهوش و کمتر سخت‏کوش بودم. اما چيزي که جواب مي‏دهد سخت‏کوشي است!

• درسي هست که در آن با چالش مواجه بوده و بعداً موفق به حل آن شده باشيد؟

بله، در درس فيزيک مشکل داشتم و با استفاده از درسنامه و پاسخنامه‌ي کتاب جوکار پيش رفتم و نتيجه گرفتم.

• اگر به عقب بر مي‌گشتيد بيش‌تر روي چه مواردي تمرکز مي‏کرديد؟

روي اينکه “حرف گوش کن” باشم و آنچه را که به من مي‏گويند کامل انجام دهم و بدون توجه به نتيجه فقط و فقط درسم را بخوانم . اينکه براي خودم ساعت تفريح و درس خواندن را تفکيک مي‏کردم. نه اينکه تفريح را حذف کنم و درس هم نخوانم.

• نقش پدر و مادر شما در موفقيت شما چگونه بوده است؟ (چه کاري برايتان انجام دادند؟)

قطعاً بعد از خدا، پدر و مادرم مرا ياري کردند. بهترين همراهي اين است که براي بچه محيط امن و سرتاسر آرامش را فراهم کنند و سعي کنند استرس خودشان را به بچه‌ها انتقال ندهند و صرفاً نقش مشورت‏دهنده را داشته باشند و دخالت بي جا در کار فرزندشان نکنند که اين هم استرس مي‏دهد و هم قدرت تفکر و تصميم‏گيري درست را مي‏گيرد و شاگرد بايد به همه نگراني‏هايش، خانواده را هم اضافه کند و دغدغه آن‏ها را هم داشته باشد. مديريت بايد دست خود شاگرد باشد و اين‌که در خانه حواسشان به من بود که تايم استراحت و خوابم خيلي نشود. هميشه انگيزه و دلگرمي مي‏دادند. وقتي نتايج خوب مي‏شد خيلي تشويق مي‏کردند و وقتي خوب نبود سعي مي‏کردند انگيزه بدهند براي تلاش بيشتر و پي‌گيري‏هاي ‏‏به‌جا و مناسب اين حس خوب را مي‏داد که بيخيال نيستند و به فکرم هستند.

• هدف شما براي ده سال آينده چيست؟

هدف اصلي من اين است که در رشته پزشکي تمام تلاش و همتم را به کار بگيرم انشاالله و در اين زمينه آدم بسيار باسواد و دانايي شوم و در امتحان علوم پايه و پره انترني و برد و … رتبه عالي کسب کنم که بتوانم مستقيم تخصص بخوانم و به مهارت‏هاي ‏‏زندگي هم بپردازم، تک بعدي نشوم و به مسائل و مطالعات مذهبي هم بپردازم و يکسري هدف‏هاي ‏‏ريز ديگر که ترجيح مي‏دهم قبل از رسيدن به آن‏ها ‏‏راجع بهشان با کسي صحبت نکنم تا قوتشان باقي بماند.

•  نظرتان راجع به برنامه‌ي هفتگي مرکز چيست؟

برنامه خيلي کامل و حساب شده است و قطعاً اگر کسي با برنامه پيش بيايد هيچ‏چيزي کم نخواهد داشت و چون مي‏داند خيلي خوب پيش آمده استرس هم نخواهد داشت و برنامه به گونه‏اي است که شما از قدم‏هاي ‏‏بعديتان هم خبر داريد که اين عين آرامش است.

•  استفاده از سؤالات تشريحي کتاب درسي در دروسي مثل رياضيات و فيزيک را چقدر مؤثر مي‏دانيد؟

بسيار خوب است. هم سطح خوبي دارند و هم مرحله به مرحله جلو مي‏روي و با نحوه‏ي حل آشنا مي‏شوي. گاهي هم عين سؤالات در کنکور مي‏آيد و با تعداد سؤالات کم، مي‏توان درس را کاملاً مرور کرد.

• آيا در همايش‏هاي ‏‏يک روزه‏ي جمع بندي در روزهاي پاياني مانده به کنکور شرکت کرديد؟ چقدر آن را مؤثر مي‏دانيد؟

خير، به نظر آقاي ديبازر و به عقيده‏ي من يک داوطلب حرفه‏اي تا قبل از شروع اين‏گونه کلاس‎‏ها، برنامه‏ريزي و يادگيري خود را تکميل کرده است…

• چقدر مرکز در موفقيت شما مؤثر بود و اگر به مرکز نمي‏‏آمديد رتبه‏ي شما چند مي‏شد؟

مرکز تأثير فوق‏العاده‏اي داشت. احتمالاً اگر به مرکز آقاي ديبازر نمي‏‏آمدم از دي‌ماه بيخيال درس خواندن مي‏شدم و عيد و روزهاي پاياني را نمي‏‏توانستم آنقدر خوب بخوانم و به علت برنامه نداشتن سال را به وقت‏کشي و استرس مي‏گذراندم و اين نظم حاکم بر مجموعه بود که مرا مجبور به درس خواندن مي‏کرد. به نظرم اگر مرکز آقاي ديبازر نبود رتبه‏ام ‏‏بيش‌تر از 7000 مي‏شد.

• آيا دوستان شما هم موفق شدند؟

از کساني که مي‏شناختم از مدرسه و کلاس، تعداد خيلي کمي موفق به کسب رتبه‏ي مطلوب شدند.

• اگر مبحثي را عقب مي‏مانديد چه مي‏کرديد؟

سعي مي‏کردم در برنامه‏هاي ‏‏بعدي يا در همان هفته جاي جبران برايش بگذارم و خيلي هم نگذرد از برنامه که کاملاً فراموش و حذف شود. البته اين را هم در نظر داشتم که در برنامه کي دوباره تکرار مي‏شود. به قول آقاي ديبازر بعضي از عقب ماندن‏ها ‏‏مثل عفونت هستند و يک جايي بايد آن را سريع جبران کنيد تا بقيه برنامه را هم تحت تأثير قرار ندهد.

• به نظر شما اولويت را بايد به تست‏هاي ‏‏کنکور داد يا تأليفي؟

کنکور کنکور کنکور…!!!

• نام و نوع مدرسه شما چه بود؟

دبيرستان فرزانگان منطقه 1 تهران.

• آيا معلم خصوصي داشتيد يا به آموزشگاه خصوصي مي‏رفتيد؟

بله خيلي کم در چند درس که خيلي مشکل داشتم، در حد رفع اشکال نه تدريس کامل!

• شما تا چه حدي موفقيت خودتان را به سخت‏کوشي نسبت مي‏دهيد؟

هفتاد درصد.

• تفاوت نوع برنامه ريزي آقاي ديبازر و ساير مشاوره‏ها ‏‏را در چه چيزي مي‏دانيد؟

برنامه ريزي آقاي ديبازر از روز اول تا شب کنکور مشخص است و آدم در تاريکي راه نمي‏‏رود. خيلي نظم دارد و کار جدي است. گروهي بودن کلاس‌ها، برنامه سازي و برنامه ريزي، مديريت شخصي، ساعت‏محور نبودن، حل کنکور سراسري، آزمون‏هاي ‏‏پايش، برگه‏هاي ‏‏برنامه، آزمون‏هاي ‏‏گزينش شده‌ي سنجش و قلم چي، از کتاب هايي مثل پرسمان و گل واژه شروع کردن، اصرار بر مطالعه شخصي و در بند معلم و کلاس و نکته و تست و همايش و … نبودن، بيشتر با برنامه روحيه را خوب کردن تا با صحبت هايي که رنگ شعار گرفته‌اند و … تفاوت‏هاي ‏‏بسياري که تا در مجموعه نباشيم متوجه آن نمي‏‏شويم.

• آيا سخت‏گيري مرکز و شخص آقاي ديبازر را مثبت ارزيابي مي‏کنيد؟

اگر اين سخت‏گيري و جديت در کار نبود من نمي‏‏توانستم رتبه معقولي کسب کنم و با هر اتفاقي نااميد شده و درس را رها مي‏کردم و تلاش بچه ‏ها ‏‏کم مي‏شد.

• مهم‏ترين شاخصه‏ي مرکز برنامه‌سازي و برنامه‌ريزي ديبازر را  در چه مي‏دانيد؟

نظم، جديت، برنامه ريزي دقيق

• آيا در کلاس‏هاي ‏‏برنامه سازي و برنامه ريزي جلسه‏اي غيبت کرده‏ايد‏‏؟ چند جلسه؟ چرا؟

بله. يک جلسه با دفتر هماهنگ کردم که اگر مي‏شود يک هفته کلاسم را جابه‌جا کنم.

• آيا با وعده ‏اي مواجه شديد که بر خلاف آن عمل کرده باشيم؟

خير، به هيچ عنوان.

• آيا نکته ‏اي هست که بخواهيد براي کنکوري‏ها ‏‏بيان کنيد؟ انشاالله هميشه موفق باشيد و سال کنکور را جوري سپري کنيد که بعداً با خاطره ي خوش از آن ياد کنيد و دلتنگش شويد.